آموزش زبان انگلیسی با روشهای کاملا جدید و کاربردی (زبان با خلاقیت ذهن و زبان با لبخند)
لینک پست اول کانال:
https://t.me/speakenglish/1
جهت ثبت نام کلاس های آنلاین و خصوصی با ایدی های زیر تماس بگیرید.
@english_channel_admin
or
@arta1980
@ahkarbala
https://t.me/ahkarbala
هر آنچه که باید بخوانیم و بدانیم
زیباترین ها و ناب ترین ها
شعر
مداحی
داستان
حکایت
عکس
مذهبی / فرهنگی / اجتماعی
عاشقانه / عارفانه / ادبی
ادمین اول: https://t.me/Rasoulyazdani
فیلم، گیف،عکس، دلنوشته،
، هرشب فیلم سینمایی بدون سانسور با دوبله و زیر نویس فارسی
و فیلمهای ایرانی قدیمی و جدید
هر شب فال حافظ
هرروز فال روز
هر هفته فال پی ام سی
مدیران کانال
Mahsa
Arezo
Maryam
ارتباط با ما
@M_786m
متن و شعر
رازو نیاز، حکایت و داستان
مطالب مفید در هر ضمینه در این کانال برای شما دوستان گرامی ارائه می شود.
مطالب غیر اخلاقی نداریم...
مارا به دوستانتان معرفی کنید ♥️♥️♥️ از حضور گرم شما سپاسگزاریم
@takeshghealam
فقط رمان اینجا پیدا میکنی، چه رمان خودمون، چه رمان نویسنده های دیگه😊
و رمان های نوشته شده توسط گروه flame
وبلاگ: superflame.mihanblog.com
لفت ندین دیگهههههههههه😐
جهت عضویت در گروه وانجام فعالیت، مشخصاتتون رو ایمیل کنید.🙄
#18
مرد : چی زدی؟
بی توجه بهش رفتم سمت در تراس, به خودش اومد قبل از اینکه به در تراس برسم مچ دستمو گرفت
مرد: کجا میری؟
میکردم که دستم و از دستش بکشم بیرون ولی محکم گرفته بود و ولم نمیکرد _ دستمو ول کن میخوام برم دیرم شده.
اشک تو چشماش جمع شد: رویا تو حالت خوب نیست بیا بشین برات یه لیوان اب بیارم نگاه کن منو نمیشناسیم؟
دست از تقلا برداشتم ,زل زدم به چشماش, اونم زل زد تو چشمام ,چقدر چشماش معصوم بود. اروم گفتم:
_ چقدر چشمات خوشگله
دستمو ول کرد یکم ازم فاصله گرفت, یک دفعه دستم و انداختم دور گردنش, اولش شوکه شد
مرد: چیکار میکنی؟
سعی کرد منو از خودش جدا کنه ولی هرکاری میکرد باز میچسبیدم بهش دلم میخواست ببوسمش, دوستش داشتم باید میبرسیدمش,تو یه فرصت مناسب فاصله رو از بین بردم, برا چند ثانیه دستاش شل شد ولی نمیدونم چی شد که یهو....
رمان های درخواستیتونو /عاشقانه/ترسناک و....در کانال گذاشته میشه. http://t.me/novel13hell
رمانهای در حال پارت گذاری
#رمان بنام زن
هاگوارتز(ادامه هری و فرزنده نفرین شده )بعد اتمام بنام زن
"شهر ابری من"
خب،من اینجا چرت و پرت زیاد میگم:|
بعضی وقتا چسناله،بعضی وقتا خوشحال،بعضی وقتا بی حس...
خلاصه دیگ،یه جوری تحمل کنید(گرچه میدونم کسی عضو نمیشه:|)
رمان_ترنج در حال تایپ
کاملا رایگان
روزی دو پارت به جز شنبه و یکشنبه ها
نویسنده رمان: پونه
پیج و لینک کانال: roman_toranj@
https://t.me/joinchat/AAAAAFaQduHl3ZEXRr_IEQ
❌کپی رمان ، حتی با ذکر منبع و نام نویسنده حرام و با عدم رضایت نویسنده همراه هست.❌
رمان و داستانک های ناب
رمان های عاشقانه و ماجرایی
رمان های (جرات و حقیقت ) و (چشمه ی خورشید )
فقط مطالعه در همین کانال ؛ فوروارد و کپی رمان در گروه ها و کانال های دیگر ممنوع و حرام است .
رمانی سراسر پر از لحظه های عاشقانه؛اقای دکتر جذابی که بخاطر قولی که داده پای دختر قصمون با اینکه ازش متنفره وایمیسته و با برگشت به روستایی که نقطه اغاز قصه بوده خیلی از حقایق و ناگفتنی های پشت پرده مشخص میشه